چکیده:
از زمان صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر و تأکید آن بر اصل مساوات حقوقی میان زنان و مردان، برخی فعالان حقوق بشر و گروهی از مدافعان حقوق زن به نظریه «عدالت استحقاقی» و تفاوتهای موجود در نظام حقوقی اسلام، بهویژه در حوزه حقوق خانواده، انتقاد کرده و آن را ناعادلانه میشمارند. برخی نواندیشان دینی مسلمان نیز با آنان همراهی کرده و خواستار بازنگری در حقوق زن، با هدف تحقق عدالت حقوقی به معنای «عدالت مساواتی» شدهاند. این نوشتار میکوشد مبانی نظریه عدالت استحقاقی را تبیین کرده و نسبت میان عدالت و تفاوتهای حقوقی در حوزه مسائل زنان را بررسی و ادعای ناعادلانهبودن آنها را ارزیابی کند.
Since issuance of the Universal Declaration of Human Rights and emphasis put on equality of men and women’s rights in it, some activists of human rights as well as a group of defenders of women’s rights have criticized the theory of “desert justice” and the differences existing in the legal system of Islam in particular in the field of family rights, and considered such differences as being unjust. Some Muslim religious Innovators, keeping with them, have asked to make a revision in women rights to realize legal justice in the sense of “equality justice”. The present writing tries to explain the theory of desert justice, study the relation between justice and legal differences in the field of women’s issues, and assess the claim that they are unjust.
خلاصه ماشینی:
در حقوق اسلامی، مادر نیز مانند پدر از حق حضانت بهرهمند است؛ با وجود این وضعیت، مادر از دو جهت با پدر متفاوت است: نخست آنکه بر مادر واجب نیست از فرزندش نگهداری کند و برای او یک معافیت حقوقی بهشمار میآید، درحالیکه بر پدر واجب است (نجفی، 1374، ج31، ص284)؛ تفاوت دیگر آن است که در نگهداری فرزند در سالهای نخست حیات کودک، 1 اولویت با مادر و پس از آن با پدر است.
این تفاوت تأیید میشود؛ آنچه انکار میشود این است که این تفاوت منشأ حقوق صرفنظر از اینکه تفاوتهای زن و مرد موجب تفاوتهایی در حقوق و مسؤولیتهای خانوادگی زن و مرد میشود یا نمیشود، اساسا این مسئله یکی از عجیبترین شاهکارهای خلقت است؛ درس توحید و خداشناسی است، آیت و نشانهای است از نظام حکیمانه و مدبرانة جهان، نمونة بارزی است از اینکه جریان خلقت تصادفی نیست، طبیعت جریانات خود را کورمال کورمال طی نمیکند، دلیل روشنی است از اینکه بدون دخالتدادن اصل علت غایی نمیتوان پدیدههای جهان را تفسیر کرد (مطهری، 1374، ج19، ص181).
برای تبیین بحث نظاموارگی و اثر آن در تفاوتهای حقوقی لازم است نخست مفهوم نظاموارگی و نظاممندی حقوق اسلام بیان و سپس شواهد قرآنی این مطلب ذکر شود.
از آنچه بیان شد، بهخوبی معلوم میشود که نگاه خرد به مسائل حقوق اسلام و مقایسه هرکدام با دیگری بدون توجه به رابطه آنها با یکدیگر موجب این برداشت ناروا میشود که اسلام میان زن و مرد فرق گذاشته است و مرد را بر زن ترجیح داده است؛ درحالیکه نگاه کلان به احکام اسلام و توجه به مبانی تفاوتها و اصل نظاموارگی این تصور را از بین میبرد.