چکیده:
در این مقاله قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که میتوان رشته ی روابط بینالملل را در ابعاد نظری، روششناختی و شناختشناسی «پارادایمیک» نامید؟ پاسخ به این پرسش بیشتر بر اساس پژوهشها و پیمایشهای انجام شده در این مورد در آمریکا و برخی دیگر از کشورها توسط «موسسه تئوری و اعمال آن در روابط بینالملل» است. فرضیه ی پژوهش حاضر این است که با توجه به کثرت نظریه ها و رویکردهای رشته ی روابط بینالملل و تنوع روشهای به کار گرفته شده در این حوزه، نمیتوان روابط بینالملل را در نظریه و روش پارادایمیک نامید. در بحث شناختشناسی نیز با وجود تسلط آموزه ی پوزیتیویسم در آمریکا، تفاوت چشم گیری در میزان تسلط این آموزه در کشورهای دیگر از قبیل کانادا، نیوزیلند، انگلستان و آفریقای جنوبی وجود دارد و در همه موارد یاد شده آموزههای غیرپوزیتیویسمی در این کشورها از تسلط بیشتری نسبت به پوزیتیویسم برخوردار است. بنابراین در این نوشتار قصد داریم روابط بینالملل را به عنوان رشتهای غیرپارادایمیک معرفی کنیم
خلاصه ماشینی:
لذا در اين مقاله قصد داريم بـه ايـن پرسـش پاسـخ دهـيم کـه مـي تـوان رشــته ي روابــط بــين الملــل را در ابعــاد نظــري ، روش شــناختي و شــناخت شناســي «پارادايميک » ناميد؟ پاسخ به اين پرسـش بيشـتر بـر اسـاس پـژوهش هـا و پيمـايش هـاي انجــام شــده در ايــن مــورد در آمريکــا و برخــي ديگــر از کشــورها توســط «موسســه تئوري و اعمال آن در روابـط بـين الملـل » اسـت .
منــاظرات روابــط بــين الملــل عمدتا عبارتند از: ١- منــاظره ي اول ميــان واقــع گرايــان و آرمــان گرايــان کــه منجــر بــه شکســت آرمانگرايان شد؛ ٢- منــاظره ي دوم (١٩٥٠ و ١٩٦٠ م) جنبــه ي معرفــت شــناختي داشــت و بــين رفتارگرايـان و نسـبي گرايـان بـود کـه منجـر بـه تسـلط نـاقص رفتـارگرايي بـر مطالعـه روابط بين الملل شد؛ ٣- منــاظره ي ســوم را برخــي بــين رفتارگرايــان و پســارفتارگرايان و برخــي مانند ويـور نيـز بـين سـه پـارادايم واقـع گـرا، راديکـال و ليبـرال مـي داننـد.
رويکردها و پارادايم هاي روابط بين الملل رشــته ي روابــط بــين الملــل مســير توســعه خــود را ابتــدا از بيــنش ليبراليســم و ســپس واقـع گرايـي و روش اثبـات گرايـي شـروع کـرده و مـدت هـا بـه نظريـه پـردازي تـوجهي نداشت ، ولي از اواخـر سـده بيسـتم بـه رشـته اي نظـري - فلسـفي تبـديل شـده و شـمار زيــادي نظريــه در آن بــه رقابــت بــا يکــديگر پرداختنــد.
بـا ايـن وجـود در بين پارادايم هاي مطرح شده به نظر مـي رسـد کـه هنـوز رئاليسـم بيشـترين ادبيـات رشـته روابـط بـين الملـل را بـه خــود اختصـاص داده اسـت .
ايـن در حـالي اسـت کـه واقعيـت رشـته روابـط بـين الملـل حـاکي از حضـور مـؤثر همـه پارادايم هاي روابط بين الملـل از جملـه واقـع گرايـي ، ليبراليسـم ، سـازه انگـاري ، فمينيسـم ، مارکسيسم و حتي پـارادايم هـاي ديگـري از قبيـل پسـت مدرنيسـم بـه طـور هـم زمـان است .