چکیده:
در نقد عقل محض، سه ایدۀ نفس، خدا و جهان به صورت تنظیمی عمل میکنند. این ایدهها در نقشی وحدتبخش به عالم پدیداری حاصل اطلاق شهودهای پیشینی مکان و زمان و مقولات فاهمه بر کثرات حسی به دست آمدهاند و عمل میکنند. طبق تفسیری که ما در این مقاله ارائه کردهایم، کانت در نقد عقل عملی به کمک اختیار استعلایی سوژه را به صورتی تقویمی و غیر نظری برمینهد. بنابراین اختیار در انجام فعل اخلاقی به صورت یک ایدۀ استعلایی اساسی برای تقویم سوژه ظاهر میشود. ایدههای خدا و جهان به صورتی «تأملی» و ذهنی، از طریق نقد قوۀ حکم، فراهم میشوند. به این ترتیب پیوندی استعلایی بین سه نقد کانت شکل میگیرد و نقد دوم و سوم نقشی تقویمی برای قوام ایدههای عقل محض را بازی میکنند. با این حال، چالشی مسئلهساز در نقد سوم با عنوان «امر والا» طرح میشود که در کلیت نظام کانتی بهسادگی نمینشیند. کانت امر والا را حالت نمادینۀ ایدههای عقل میداند؛ اما این تجربۀ فوقالعاده قوی حسی به صورتی آشوبناک تمامیت نظام کانتی را تهدید میکند و امکان تفسیرهایی ساختارشکنانه مانند تفاسیر دریدا و دولوز را فراهم میکند.
خلاصه ماشینی:
کانـت در نقـد سـوم سعی کرده است به کمک اصل غایت مندی طبیعت از این انتقاد بگریزد: معلول بر طبق مفهوم اختیار، غایـت نهـایی اسـت کـه خـودش (یـا پدیـدارش در جهـان محسوس ) باید موجود باشد و شـرط امکـان آن در طبیعـت (در طبیعـت ذهـن بـه مثابـة موجودی حساس ، یعنی به مثابة انسان ) پیش فرض گرفته شده است .
قوة حاکمه این را بـه نحو پیشین و بدون هیچ نسبتی با امر عملی پیش فرض مـی گیـرد و بـدین ترتیـب مفهـوم واسطی را میان مفاهیم طبیعت و مفهوم اختیار فراهم می کند که گذار از نظری محـض بـه عملی محض ، گذار از قانون مندی موافق با اولی به غایت نهایی موافق بـا دومـی را میسـر می سازد و این کار را به کمک مفهوم غایت مندی طبیعت انجام می دهد؛ زیرا فقـط از ایـن طریق است که امکان غایت نهایی که فقط می تواند در طبیعـت و هماهنـگ بـا قـوانین آن فعلیت یابد شناخته می شود (همان : ٩٤).
بـدین ترتیـب معلـول عـالم پدیداری از طریق اصل غایت مندی طبیعت به میان آمدن ایده ای منجر مـی شـود کـه در نقد عقل عملی ضامن فعل اخلاقی است ؛ و این گونه به نظر می رسد که کانت با در نظر گرفتن طبیعت به صورتی غایت مند توسط قوة حاکمة تأملی می خواهد به نحوی نـوعی ارتباط میان جهان محسوس و فرامحسوس برقرار کند، یعنی به کمک ایدة خدا؛ به ایـن ترتیب که معلول از جهتی یک غایت نهایی و از جهتی یک پدیدار فیزیکـی غایـت منـد است و جمع این دو به کمک اصل غایت مندی طبیعـت ، کـه قـوة حاکمـة تـأملی آن را فراهم می کند، در کنار هم می آیند.