چکیده:
داستان سلیمان در سوره سبا و نمل، یکی از بحثانگیزترین قصههای قرآن است. در این داستان مطالبی آمده که همگی شگفتانگیز و جای چون و چرای بسیار دارد. بهعنوان نمونه، داستان گفتوگوی سلیمان با هدهد و تشخیص کفر کافران توسط هدهد و فرمانروایی ملکه سبا که مورد پذیرش قرآن نیز قرار گرفته است و ... . اما یکی از مباحث بحثانگیز این داستان، شیوه رفتار آن حضرت با ملکه سبا در جهت تهدید و اجبار بر دین است که زمینه استناد به آن برای وجوب جهاد ابتدایی قرار گرفته است. سلیمان فردی حکیم و فرزانه بود، اما چرا با شیوه قهرآمیز، حاکمی قدرتمند را مجبور کرد که یا مسلمان شود و تسلیم گردد، یا در برابر لشکر شکوهمند او قرار میگیرد. قرآن این داستان را در سوره نمل بیان میکند و نه تنها از این روش نقدی نمیکند، که آن را تایید هم میکند. درباره این داستان نظریات گوناگونی ارائه شده که رایجترین آنها، واقعی بودن داستان در برابر نظریه رمزی بودن آن است. در این مقاله پس از توضیح فشرده داستان، نکات بحثانگیز آن بررسی شده و نتیجهگیری شده که دلالتی بر استفاده از زور برای اجبار بر عقیده ندارد و شبهات مطرح شده پاسخ داده شده است.
The story of Solomon in Sūrat Saba‘ and Sūrat al-Naml is one of the most controversial stories of the Qur’ān، in which the subjects brought up are all astounding and open to many questions. For example، the story of Solomon’s talking to hoopoe، the hoopoe distinguishing the infidelity of the disbelievers، and the rule of Queen Sheba، which were accepted by the Qur’ān، and so forth. However، one of the controversial discourses of this story is the way Solomon treats Queen Sheba by threatening and forcing her toward faith، which has been relied on as a basis for presuming the preemptive jihad. Solomon was a wise and erudite person، but why did he use a hostile approach to force a powerful ruler to either convert and surrender or encounter his mighty army? The Qur’ān tells this story in Sūrat al-Naml and not only does not criticize this approach، but confirms it as well. Various viewpoints have been presented concerning this story; the most common among them is its factuality versus the theory of its being mythical. After giving a concise account of the story، the article goes on to study its major points and concludes that there is no indication of using violence to force an ideology and then the misconception brought up are responded to.
خلاصه ماشینی:
(آلوسی، 19/203؛ فخر رازی، 24/197؛ طباطبایی، 15/520) از سوی دیگر این پرسش مطرح است که خدا چرا از میان موضوعات و مسائل مختلف، دست روی تخت ملکه سبأ گذاشت؟ پاسخ آن روشن است؛ زیرا تخت او بسیار باعظمت بوده و برای او بسیار اهمیت داشته است و سلیمان میخواسته با آوردن تخت او به اورشلیم، قدرت الهی خود را به ملکه نشان دهد و غرور بیجای او را درهم شکسته، وی را متنبه نماید و به سوی منبع قدرت، یعنی خدای یکتا رهنمون سازد.
ثانیا اثبات کننده جهاد ابتدایی نیست و در این کار، سلیمان هرگز اجبار و اکراهی برای ایمان آوردن ملکه سبأ انجام نداده و به جنگ متوسل نشده و کسی را بر ایمان آوردن اجبار نکرده است، بلکه ایمان ملکه سبأ در اثر نشان دادن قدرت الهی و معجزه باهره حرکت تخت بوده است و اگر سلیمان سخنی گفته، متناسب با ادبیات زبان پادشاهی او بوده و روش سلیمان در تمام قصه که قرآن گوشهای از آن را نقل میکند، تنها جنبههایی خاص از آن بوده است؛ زیرا: 1- هر چند سلیمان هدهد را تهدید کرد که قطعا او را بهسختی عذاب میکنم یا سرش را میبرم، مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد (نمل/21)، اولا سلیمان دو فرض ذکر کرد: یک فرض آن تهدید و فرض دیگر آن منطق و استدلال و طبیعیترین آن، دلیل و برهان است.