چکیده:
ترجمه به عنوان تلاش و فعالیتی هدفمند جهت رفع موانع زبانی و فرهنگی و زمینهای برای برقراری و گسترش روابط در سطوح مختلف از دیرباز مورد توجه بشر قرار گرفته است. ترجمه کتاب مقدس قرآن که ضمن پیام رسانی تربیتی، حامل افکار اعتقادی و اجتماعی و دستورات فقهی و عملی است، اهمیت فوق العادهای دارد. یکی از اموری که در ترجمه صحیح قرآن تاثیر گذار است، عنایت به حروف جر است. این جستار در پی آن است که نقش حروف زائد را علاوه بر آثار لفظی در محتوی و آثار حکمی و دلالی آن جستجو نماید. در این نوشتار برای محدود کردن دامنه پژوهش دو حرف «باء» و «من» از میان حروف جر انتخاب شده است و برای اینکه این حروف با مفاهیم قرآنی مورد نظر تطبیق داده شود به تفاسیر مراجعه شده و سپس معانی مستفاد از تفاسیر با ترجمهها تطبیق داده شده است. برای این امر ترجمههایی انتخاب شد که از جهات ادبی، دلالی، فلسفی و روایی جامع باشد تا استقراء از عمومیت افزون بهرهمند گردد. همچنین نمونههای آماری در خصوص دو حرف «باء» و «من» و معانی زائد و اصلی آن مقایسه شده است و نیز با توجه به این آمارها، نسبت هماهنگی ترجمهها با تفاسیر و میزان انعکاس مسائل دلالی و بلاغی قرآن در ترجمهها پرداخته شده است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به این نتیجه دست یافته است که برخی از ترجمهها در انتقال مفاهیم قرآنی توانایی بیشتری دارند و میزان هماهنگی آنها با تفاسیر که منبع اصلی ترجمهها به شمار میروند، بیشتر است.
خلاصه ماشینی:
"15 خضری در کتاب خود با نام (من اسرار حروف الجر) میگوید در این آیه از باء میتوان معنای الصاق را دریافت چرا که بر شدت ارتباط روحی و تعلق قلب به آن دلالت دارد گویی که این غمی که در اثر از دست دادن فرزند بر مادر حضرت موسی وارد شده همیشه در وجود او باقی مانده و از او جدا نشده است و زمانی که این ناراحتی و نگرانی بر او شدت یافت نزدیک بود که راز خود را آشکار کند و لصوق و مصاحبه در باء در قرآن کریم بر ارتباط محکم و سرنوشت یکسان و خطر مشترک دلالت میکند که بغیر از باء نمیتوان این معنی را استنباط کرد.
در خصوص من اول وارد شده در این آیه دیدگاههای زیر وجود دارد: اکثرا آن را زائد و برای تاکید میدانند26(نمودار شماره 2) البته با توجه به استعمال نکره در سیاق نفی میتوان گفت (من) در این آیه برای استغراق است؛ زیرا خدا در صدد بیان این نکته است که کافران و منکران آن میزان در دین به لجاجت و عناد میپرداختند و آنقدر بر قلبهایشان زنگار نقش بسته بود که هر آیهای از آیات خداوند بر آنها نازل میشد بدون تفکر در آنها، آن را انکار کرده و از آن رویگردان میشدند و من دلالت بر استغراق و فراگیری همه آیات نازل شده و رویگردانی مشرکان از آن دارد."