چکیده:
قدرت سیاسی یکی از بنیادیترین واژگان حقوق عمومی محسوب میگردد تاجایی که تفکیک قدرت سیاسی و حقوق عمومی از یکدیگر غیرممکن بهنظر میرسد. این در حالی است که گویا این مفهوم بهعنوان زیربناییترین مفهوم حقوق عمومی، در اندیشۀ اسلامی و لیبرال متفاوت بوده، میان آن دو تعارض جدی وجود دارد. بررسی این مدعا نیازمند درک صحیح مفهوم قدرت سیاسی و عناصر سازندۀ آن در هریک از حکومتهای اسلامی و لیبرال است. ازاینرو این مقاله نخست به بررسی مفهوم قدرت در لغت، اصطلاح و ادبیات رایج حقوق عمومی با قرائت لیبرالی میپردازد و پس از آن جایگاه و مفهوم قدرت سیاسی را در ادبیات دینی با تکیه بر اندیشۀ امام خمینی (ره) مطالعه مینماید و در پایان به بررسی مفهوم ولایت بهعنوان شاکلۀ اصلی و مفهوم متناظر قدرت سیاسی در حکومت اسلامی خواهد پرداخت. درنهایت بهنظر میرسد مفاهیم قدرت سیاسی و ولایت یا مفهوم مشابه اسلامی آن ماهیتا تفاوتهای زیادی با یکدیگر داشته باشند، چراکه قدرت سیاسی ریشه در استعلا و استکبار حاکمان دارد؛ درحالی که ولایت ابزاری برای تحقق حاکمیت الهی از طریق نزدیک نمودن قلبهای مردم به حاکمان است. ازهمینرو بر اساس تمایز مفهوم و نگاه به مبناییترین مفهوم حقوق عمومی در این دو اندیشه، افزونبر تفاوت در احتمال و میزان فسادآوری صلاحیتهای ناشی از قدرت یا ولایت، ساختارهای حقوقی مطلوب به منظور تنظیم محدوده و شیوۀ اعمال آنها نیز به تناسب آن متفاوت خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
برخی در تعریف این مفهوم بیان کرده اند قدرت عبارت است از توانایی بر انجام فعل و خواسته و هدفی که فرد صاحب قدرت ، در پی آن است (نوایی، علی اکبر، ولایت و قدرت حاکم اسلامی ، مجلـۀ اندیشـۀ حوزه ، شمارة ١٧، تابستان ١٣٧٨، ص ٢٢٨) یا «قدرت سیاسی ـ اجتماعی عبارت است از توانایی فـرد یا افراد در تجهیز و به دست آوردن برآیند منابع موجود به وسیله روشی مناسـب ، بـه منظـور هـدایت و جهت دادن به رفتار جمعی دسته ای از انسان ها» (نبوی ، سید عباس ، ١٣٧٩، ص ١٢٣) بـرای مطالعـۀ بیشتر ر.
اما ازآنجایی که اصطلاح »قدرت « یا »قدرت سیاسی« نیز گاه از سوی فقها و اسلام شناسان در موضوعات سیاسی استفاده شده ، شایسته است تـا نخسـت بـه بررسـی تعاریف صورت گرفته از قدرت پرداخته شود تا از ایـن طریـق تمـایز مـاهوی و مفهـومی ادبیات سیاسی اسلام با دیگر ادبیات های سیاسی رایج تا حدودی نمایان شـود و پـس از آن به مطالعۀ «ولایت » به عنـوان مفهـوم معـادل قـدرت سیاسـی در حکومـت اسـلامی بپردازیم .
ازآنجا که بررسی مفهوم قدرت سیاسی مطابق با آنچه در ادبیات رایج حقوق عمـومی پذیرفته شده است ، در ادبیات فقهی سابقۀ چندانی ندارد و از سوی دیگر به تناسـب ورود جدیتر امام خمینی(ره ) به مباحث حوزة علوم سیاسـی در عـرص ة نظـر و عمـل ، شـاید تبلور این مفهوم در آرای ایشان بیشتر و جامع تـر از دیگـر فقهـا باشـد؛ بـه نظـر بررسـی دیدگاه های حضرت امام خمینـی(ره ) در خصـوص نحـوة نگـرش بـه قـدرت سیاسـی در 3 اندیشۀ اسلامی کفایت خواهد کرد.