چکیده:
این مقاله به بررسی تحول مفهوم امر سیاسی می پردازد.از نظر ما امروزه دیگر نمی توان از مفهوم
سنتی سیاست در تمامی روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی استفاده کرد.زیرا با
اجتماعی شدن سیاست در تمامی مناسبات شاهد روابط قدرت هستیم. قدرتی که تنها در نهادهای رسمی
خود را نشان نمی دهد. ما در این مقاله ضمن ارائه تاثیر برخی تحولات عینی و ذهنی تاثیر گذار بر
تحول امر سیاسی به این نتیجه می رسیم که اکنون دیگر تنها دولتها و نهادهای رسمی دارندگان قدرت
بلامنزع نیستند بلکه به واسطه ظهور موضوعات جدید تمامی گروههای که در گذشته تنها دارای یک
انجمن یا یک اسم بودند، اکنون خواهان میزانی از قدرت برای بیان خواسته ها و تاثیرگذاری بر دنیای
اطراف خود هستند.
The article examines development of the concept of political. To our view,
we can no longer use the concept of traditional politics regarding all political,
social, economic and cultural relations. It is because, by socialization of
politics, were confronting with power relations in all areas. The power which
does not show itself in official institutions only. The article, by disclosing the
impact of some influential subjective and objective developments on the
concept of political concludes that, nowadays, there are no longer the official
and governmental institutions regarded as the only power holders. However,
by appearance of new subjects, all groups that had only a title or regarded as an
association in the past, now, claim a portion of power in order to express their
demands and to influence on their around.
خلاصه ماشینی:
در واقع نیازهای جامعه مدرن ،ظهور مکاتب و اندیشه های پست مدرن و تکنولوژی های ارتباطی واطلاعاتی دیگر در چارچوب تنگ سیاست به مفهوم سنتی آن قرار نمی گرفت ، بلکه اکنون سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و قدرت تا جان گرفتن دوباره فمنیستها تا روابط زن و شوهر، پدر و پسر گسترش یافته است .
در واقع می توان گفت که مفهوم امر سیاسی بیانگر ظهور و تولد نگاه جدیدی به انسان و روابط و مناسبات آن در تمامی سطوح می باشد و با ابداع و خلق این مفهوم ٨ ◊ پدیدآورندگان تلاش کرده اند تا جایگاه خویش را از حوزه های قدیمی تر اندیشه و علم سیاست متمایز کنند.
٢. امر سیاسی در تقابل با علم سیاست کلاسیک مدرن از میانه سده بیستم با تحولاتی اندیشه ای که از مدتها قبل از طریق اندیشه های کسانی مانند نیچه صورت گرفته بود، برخی از پژوهشگران اندیشه سیاسی و علم سیاست بر این نکته تاکید کردند که واژگان و اصطلاحات علم سیاست برآمده از عصر مدرن دیگر پاسخگوی نیازهای مفهومی و اندیشه ای آنها نیست و نیازمند خلق و ابداع مفاهیم جدیدی هستند که کار خود را تعریف کنند و بگویند که هدف و غایت اندیشه ای آنها چیست .
(اسمیث ،١٣٨٠: ٢٣١) بنابراین به اختصار می توان گفت که امر سیاسی آن نوع دیسیپلینی است که قدرت و سلطه را هدف مطالعه خود قرار می دهد و آن را در تمامی روابطی جستجو می کند که در علم سیاست کلاسیک مدرن به عنوان اموری غیر سیاسی دیده می شدند و از این رو در کانون مطالعه قرار نمی گرفتند.