چکیده:
انصاف صرفنظر این که یک قاعدهی فقهی باشد، به دو معنا است: یکی برابری و دیگری حکم وجدان و اخلاق در یک مورد. انصاف با مفاهیم عدالت، استحسان، مصالح مرسله متفاوت است و از مواردی است که وجود آن دارای حسن ذاتی و عدم آن دارای قبح ذاتی است. قاعدهی انصاف را میتوان با استناد به آیات، سنت، اعم از روایات و افعال معصومین، و بناء عقلاء به اثبات رساند، همچنین موارد متعددی از کاربرد این قاعده در زندگی معصومین و قضاوتهای ایشان به چشم میخورد. تفاوت این قاعده با قاعدهی عدل و انصاف که توسط برخی فقها به کار رفته است، در این است که قاعدهی عدل و انصاف به معنای تنصیف است و کاربرد آن در مورد تقسیم اموالی است که در مورد مالکیت و میزان آن بین دو یا چند نفر، اختلاف وجود دارد اما قاعدهی انصاف که مقصود این تحقیق است، به معنای مدنظر قراردادن شرایط و اوضاع و احوال قضیه و دخیل کردن آنها در دادن رای مقتضی است. انصاف در نظامهای حقوقی رومی ژرمنی و کامنلا مفهومی است که از گذشته وارد این نظامها شده و به معنای رای بر مبنای وجدان قاضی است. در نظام کامنلا انصاف یکی از منابع حقوق به شمار میرود؛ با این حال، انصاف در حقوق ایران به عنوان یک قاعده بیان نشده و برخی حقوقدانان آن را به عنوان یک منبع حقوق که نانوشته است، مطرح نمودهاند. از طرفی این مفهوم ویژگیهای یک قاعدهی حقوقی را نیز داراست و موارد کاربرد متعددی در حقوق دارد، لذا میتواند یک قاعدهی حقوقی نیز باشد
Equity، regardless of its being a judicial principle، has two meanings: First، equality and second، conscience and morality judgment in one case. It is different from justice، Estehsan and etc. It is one of those cases that their presence make good essence and their absence follow unfavorable essence. The principle of equity can be proven by verses and tradition. Several cases of the practicality of this principle can be seen in the lives and judgments of the Immaculate. The principle of justice and equity has been used by several Jurisconsults but there is difference between equity and justice. Equity is an important concept in Roman and German systems too. In Iran، equity in not a rule and some lawyers indicate it as lawful source.
خلاصه ماشینی:
"با وجود آن که در آیهی مذکور، امر به رعایت عدل و احسان شده است و شاید این اشکال وارد شود که امر به عدل مورد نظر بوده است نه انصاف، اما پاسخی که به این اشکال داده میشود، این طور است که: با توجه به آن که کلمه عدل و احسان در کنار هم به کار رفتهاند، منظور آیه فراتر از عدل بوده است، زیرا احسان مرتبهای بالاتر از عدالت است و همراه با از خودگذشتگی است، لذا مفهوم عدالت در اینجا با انصاف سازگارتر است؛ کما این که فرمایش حضرت علی(ع) نیز مؤید همین مطلب است.
1 از جمله فقیهانی که چنین قضاوتی از جانب معصوم را مقتضای رعایت عدل و انصاف دانسته و آن را به عنوان قاعده پذیرفتهاند، آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) است که میفرماید: «از این روایت(روایت درهم) این حکم روشن میشود که اگر کسی اقرار کند به این که این مال میان ما دو نفر مشترک است یا میان افراد متعددی مشترک است، حمل بر توزیع عادلانه میشود و از آن جایی که امام(ع) در این روایت در مقام استدلال بر حکم به نصف است، از این روایت، قاعدهای کلی استفاده میشود؛ بر این اساس که اگر وصیت یا وقفی منسوب به دو نفر یا بیشتر باشد، به طور مساوی میان آنان تقسیم میشود»(حائری الیزدی، 307، به نقل از نرم افزارجامع فقه اهل بیت(علیهمالسلام)، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی)."