چکیده:
مقوله «ثبات» و«تغییر» دراحکام، از زوایای چندی می تواند مورد بحث و کنکاش قرارگیرد. گاه در حوزه تاثیرگذاری زمان و مکان بر موضوعات احکام، و گاه در بررسی نقش عناصری که بر حوزه استنباط و فهم مجتهد از ادله تاثیر می گذارد، گاه نیز در چارچوب اختیارات حاکم و مصالح عامه جامعه. در این نوشتار به هر سه محور پرداخته شده است، یعنی هم به نقش زمان و مکان در موضوعات احکام و هم به عوامل و عناصری که در نحوه استنباط و فهم فقیه از ادله احکام اثر می گذارد،(که از آن تعبیر به فتوی می شود) و هم به احکام ثانوی که بنابراختیارات حاکم اسلامی و مصالح عمومی جامعه مطرح می شود،(که به آن حکم اطلاق می شود) پرداخته شده است. بنابراین مساله تحول و تطور احکام و تاثیر عناصر موجب تحول و دگرگونی در احکام و در راس آنها دو عنصر زمان و مکان، از دیر باز مورد توجه و بحث فقها و دانشمندان علوم اسلامی قرار داشته است. تعابیر رایج در این عصر، همانند فقه پویا، فقه حکومتی، مدیریت فقهی، گردشگری و فقه سیاسی و... نیز مولود همین مباحث است.البته باید توجه داشت که از دیدگاه اسلامی نه هر چیز جدیدی بدعت است و نه هر کهنه ای، سنت، اسلام در حوزه فرهنگ خود دارای دو نوع حکم است: یک دسته احکام ثابت و تغییر ناپذیر و دسته دوم، احکام متغیر. طبیعی است که دسته دوم با حفظ محوریت دسته اول هر از چندگاه و در مکان ها و یا تحت تاثیر عواملی دیگر، ممکن است به نوعی دستخوش تحول و دگرگونی شو
Constancy and change in the precepts can be studied from different aspects.
There are three viewpoints which relate to these issues as follows;
1.Affecting time and place on the precepts.
2.Analyzing the role of elements which affect the religious theorist’s conception.
3.Religious governor’s choices and society policy.
This article analyses three above mentioned viewpoints. It should be noticed that every thing which is new is not innovation and every thing which is old isn’t tradition in Islam. There are also two precepts in Islam. Constant precept and changeable one.
It is studied other issues in this article too. For example، change of precepts issues، vow، new profit، Taqiyeh (Persian word) and etc.