چکیده:
پرورش قوه فهم همواره یکی از غایات تعلیم و تربیت و هم چنین یکی از مباحث مشکل و مبهم برنامه ریزی درسی بوده است. با آن که مطالعات بسیاری بر روی پرورش قوه فهم صورت گرفته، اما هنوز سؤالات بسیاری در این حوزه مطرح است. پژوهش حاضر سعی می کند با استفاده از چارچوب پروژه «تدریس برای فهمیدن»، تاثیر اجرای برنامه درسی (تدریس) با هدف فهمیدن را به شیوه مرسوم اجرای برنامه درسی در مدارس بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر هنرستانی معین کند. در چارچوب مذکور چهار عنصر مهم مطرح است. اهداف فهمیدن، مباحث مولد، عملکردهای فهمیدن، ارزشیابی تکوینی.در انجام این پژوهش از روش شبه آزمایشی استفاده شد و دو گروه دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی در درس تاریخ هنر مورد بررسی قرار گرفتند. این دو گروه آموزش مبتنی بر «تدریس برای فهمیدن» و تدریس مرسوم هنرستان ها را تجربه کردند و میزان دانش، توانایی تحلیل و ماندگاری یادگیری آنان مورد آزمون قرار گرفت. بررسی داده های به دست آمده نشان داد که بین دو گروه آزمایش و شاهد در آزمون سنجش دانش تفاوت معناداری وجود ندارد، اما دانش آموزان گروه آزمایش در آزمون تحلیل و هم چنین ماندگاری ذهنی، عملکرد بهتری از خود نشان دادند. به عبارت دیگر آموزش مبتنی بر تدریس برای فهمیدن قادر است توانایی تحلیلی و ماندگاری ذهنی را بهبود بخشد، اما در سطح دانش همانند روش مرسوم آموزش عمل می کند.
Cognitive development has always been an ultimate purpose yet sophisticated and perplexing issue in education. Despite numerous studies on cognitive development there are still so many questions to be addressed. Guided by Zero Project at Harvard University، this study examined impact of curriculum on cognitive development at girl’s high schools. In so doing four factors were considered including goals، issues، performance، and formative evaluation. In this quasi-experimental study، two groups of Art History students as experimental and control groups were involved and their knowledge، analytical ability، and learning sustainability were examined. Results showed no difference in knowledge between control and experimental groups. However، in terms of analytical ability and learning sustainability the experimental group had a better performance