چکیده:
در این مقاله تلاش شده است تا الگویی برای تحلیل زبانشناختی ادبیات جنگ از منظر گفتمان شناسی انتقادی ارائه شود و سپس بر پایه ی این الگو سه داستان تحلیل شده است. این داستانها از نظر پیگیری روند انتقام جویی یا آشتیجویی بررسی میشوند. برای این کار ساخت های گفتمان مدار با توجه به دیدگاه ون دایک(2008, ,2001,1995.1993b ) در مورد قطبی سازی که در اکثر آثار و تحلیلهای وی مطرح میباشد بررسی شدهاند. یعنی از این جهت که آیا قطبی سازی ما /خودی و آن ها / دشمن وجود دارد و چنان چه بازنمایی قطبی شده باشد، ایا خودی بازنمایی کاملا قطبی شده ی مثبت و دشمن بازنمایی همه جانبه ی منفی دارد؟ فرض بر این است که داستانی که قطبی شدگی همه جانبه ی خودی و دشمن بصورت سفید و سیاه را داشته باشد روند انتقام جویی و داستانی که فاقد این قطبی شدگی باشد روند آشتی جویی را دنبال میکند. چنان چه داستانی به بازنمایی یک طرف بپردازد از این نظر خنثی میباشد. روند آشتی جویی روند مناسبی است برای دوران صلح و پس از جنگ که دوران باز سازی و به سازی روابط بین دو ملت میباشد. چراکه در این دوران مخصوصا در روایت جنگ برای کودک می توان با تنفرزدایی از عمل جنگ و عوامل درگیر در جنگ و معرفی عامل یا عاملان واقعی و پشت پردهی آغازگر جنگ از تحریک حس انتقامجویی بین دو ملت و لذا بروز جنگ های آینده جلوگیری نمود.
خلاصه ماشینی:
تحلیل گفتمان انتقادی<FootNote No="148" Text=" Critical Discourse Analysis"/> ازجمله نظریاتی است که این رابطهی دوسویهی زبان و واقعیتهای اجتماعی از مفاهیم کلیدی و اساسی آن به شمار میرود.
با توجه به نکات مطرحشده در این الگوی نظری، که در بخش بعدی بهصورت گسترده ارائه خواهد شد، چنانچه داستانی به بازتولید احساس تنفر از دشمن، یعنی تنفرزایی کمک کند و با قطبیسازی موضوع، خودی را در سوی مثبت و دشمن را در سوی منفی قرار دهد، در شمار داستانهایی قرار میگیرد که روند انتقامجویی را دنبال میکنند؛ درحالیکه اگر چنین قطبیتی در بازنمایی «ما» و «آنها»، آنگونه که وندایک در تحلیلهایش به کار میبرد، وجود نداشته باشد، میتواند خنثی باشد و یا با تنفرزدایی از دشمن، داستانی باشد که روند آشتیجویی را طی میکند؛ البته، از راهکارهای گفتمانمدار مانند حسن تعبیر و سوء تعبیر و ادعای نقض<FootNote No="159" Text=" Disclaimer"/> که وندایک در تحلیلهایش به کار میبرد و همچنین مفاهیم فرکلاف نیز، در تحلیلها استفاده میشود.
این روند با بازنمایی غیرمستقیم عمل جنگیدن و عوامل درگیر در میدان جنگ، معرفی غیرمستقیم عامل یا عاملان اصلی آغازگر جنگ (صدام حسین و رییس جمهور وقت آمریکا و اسراییل در جنگ تحمیلی ایران) و سیاهنمایینکردن دشمن میتواند برای کودکان مفیدتر باشد.
در مواقعی که خودی عامل حمله است به معلول اشاره نشده و نتیجه بیان میشود؛ اما دربارهی دشمن، به معلول و اثرپذیر با بازنمایی مؤثر پرداخته میشود و دشمن نیز در جایگاه فاعل جمله قرار میگیرد: «عراقیها...