چکیده:
اشعار سبک هندی به سبب عناصر خیالانگیز و ایماژپردازیهای آن، در خور تأمل شناخته شده است؛ و از لحاظ تبیین کلام، سرودههای این سبک به اشعار متافیزیکی شاعران قرن هفدهم انگلیس میماند. این نوع شعر از ایجاز، دقت و معنای خاصی برخوردار است و در عین اختصار سرشار از معانی بدیع و عمیق میباشد. در این گفتار پارهای از اشعار جان دان و صائب تبریزی مورد مقایسه قرار میگیرد، و به نمونههای برجستهای از ویژگیهای سبکی آنها میپردازد.
خلاصه ماشینی:
برای همین میگوید: کاری نکن که بدعت و وارستگی ز عشق من در میان سلسله عاشقان نهم (صائب:112) مادامی که شاعران دوران رنسانس(Renaissance) بیشتر در پی کشف مجاز بعید(conceit) بودند که از شعر پتراک(در مورد عشق به معشوقه ایدهآل، زندگی و سفر در دریای خروشان و ساختن بهشتی برای معشوقه) گرفته شده بود، شاعران این دوره (بهخصوص جان دان) بر آن بودند تا عشق شاعر به معشوقهاش را موضوعی هنری قلمداد کنند، و دیگر آن را یک تجربه شخصی ندانند.
شاعران سبک هندی با استفاده از تخیل، تصاویر و مضامین تازهای را خلق میکنند، و در این راه به رفیعترین قلل و درخشانترین چشماندازهای شعر فارسی رسیدهاند که صائب میسراید: یاران تلاش تـازگـی لـفـظ میکنند صائـب تـلاش معنـی بیگانه مـیکـند و شمس لنگرودی میسراید: دامن هر گل مگیر و گرد هر خاری مگرد طالب حسن غریب و معنـی بیگانه باش (شمس لنگرودی، 1366: 92) مقایسه اشعار جان دان و صائب تبریزی أ.
از سوی دیگر مربوط به تجربه شخصی خود شاعر و دقت نظرش در اشیاء، امور و نیز سرشتمایه فرهنگی است که ذهن وی را به خود مشغول کرده است، و همچنین تخیل نیرومندی که میتواند میان اشیاء و امور به ظاهر دور از هم، پیوند و تناسب برقرار کند، و گاهی دو سوی تصویر آنچنان دور و بیگانه از یکدیگرند که از جهش فوق العاده ذهن و پرواز خیال از یکی به دیگری دچار شگفتی میشویم، که در عین حال مربوط به زندگی انسان میباشد، و یافتن وجوه شباهت میان دو چیز از راه یک حس واحد امکانپذیر است و به خصوص حس را در اینجا مشاهده کردید.