چکیده:
برخی از مفسران و متکلمان اهل سنت کوشیدهاند برای آنچه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)رخ داد، مستندات قرآنی بیابند. یکی از این مستندات، آیة 69 از سورة نساء به انضمام آیة ششم و هفتم سورة حمد است که در نظر برخی از مفسران اهل سنت از جایگاه خاصی در مبحث خلافت برخوردار است و یکی از مستندات و دلایل آنان برای اثبات خلافت ابوبکر میباشد. به نظر میرسد که اختلاف در تعیین مصداق «صدیق» که به دلیل روایات متعارض بهوجود آمده، زیربنای بسیاری از اختلافات مفسران فریقین را پیرامون این آیه شکل داده است، بهطوریکه روشن شدن مصداق این تعبیر، بسیاری از این اختلاف اقوال را از بین میبرد. این نوشتار دلایل روایی فریقین را مورد بررسی سندی و دلالی قرار داده و معلوم میگرداند که روایات مورد ادعای اهل سنت مبنی بر صدیق بودن ابوبکر ـ حتی بر مبنای منابع رجالی خودشان ـ ضعیف و غیر قابل استناد است و در نتیجه، سخنان ایشان به هیچ روی ارزش علمی ندارد
خلاصه ماشینی:
"برخی از این روایات را هیثمی در مجمعالزوائد به نقل از بزار و طبرانی ذکر کرده است و آنگاه به ضعف سندی آنها حکم میکند؛ مانند: الف) عن ابن عمر قال: قال رسولالله صلی الله علیه و سلم: «لما عرج بی إلی السماء ما مررت بسماء إلا وجدت اسمی فیها مکتوبا محمد رسولالله أبوبکر الصدیق».
الف)منابع اهل سنت بسیاری از علمای اهل سنت، از جمله ابن ماجة قزوینی در سنن خود که یکی از صحاح ستة اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح به نقل از عباد بن عبدالله آوردهاند: «عن عباد بن عبد الله قال قال علی أنا عبد الله وأخو رسوله صلی الله علیه و سلم وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلا کذاب صلیت قبل الناس بسبع سنین» (ابن ماجه، بیتا، ج1: 44 و نیز، ر.
قابل ذکر است که سیوطی در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند: «وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال، قال رسول الله صلی الله علیه و سلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون و حبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب» (سیوطی، 1404ق."