چکیده:
اسطوره ها پرتو بخشی از حقایق تاریخی اند. لذا هیچ اسطوره ای را نمی توان جعلی، بی معنی و بیهوده شمرد؛ زیرا اگر چنین نبود، اسطوره نمی توانست در ذهن آحاد یک ملت راه یابد و از چنان پشتوانه ای برخوردار گردد که بتواند از غربال تحولات تاریخی بگذرد. بازخوانی و شناسایی اساطیر ملی می تواند مردم هر عصری را از فراز و فرودهای دیروزین خویش مطلع سازد. حسین مجیب المصری یکی از اسطوره پژوهانی است که در سال 2000م با رویکردی تطبیقی، برای اولین بار طی پژوهشی، دراسـﮥ مقارنـﮥ للاسطورﮤ بین الادب العربی و الفارسی و الترکی، به تحلیل و بررسی اسطوره های ایرانی، عربی و ترکی پرداخته است. فصل فرجامین همین پژوهش تطبیقی به بررسی اسطوره در شعر معاصر ترک اختصاص یافته و در این بخش مجیب المصری با توجه به سروده قیزیل آلمای ضیاگوک آلپ، شاعر معاصر ترک، به نقد اسطوره ای دست آوردهای وی می پردازد. از آن-جایی که در ایران برخلاف بسیاری از دیگر کشورها، دو اسطوره کهن قیزیل آلما و ارگنه قون کاملا ناشناخته باقی مانده است. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی کوشیده است در دو بخش، نخست چیستی و ماهیت پیدایش اسطوره و ارتباط نقد اسطوره ای در ادبیات تطبیقی را توصیف و تبیین کرده، آن گاه دو شخصیت ادبی و تاثیرگذار حسین مجیب المصری و ضیاگوک آلپ را معرفی بنماید و در پایان از نگاه حسین مجیب المصری، ضمن تحلیل و معرفی دو اسطوره قیزیل آلما و ارگنه قون، کارکردها و وجوه معنایی آنها را در سروده ضیاگوک آلپ بررسی کند. دست آورد پژوهش حاضر ناظر بر این امرست که، دو اسطوره مورد بررسی هر یک در عین حفظ و استوارداشت وجهه اساطیری خود، در ذهن و زبان شعری ضیاءگوک آلپ کارکردی اجتماعی یافته و در این فرآیند شاعر کوشیده از هر یک کوبه ای ساخته و بدان روان ناهشیار مخاطب خود را بیدار سازد. از آن جایی که در گستره تحقیقات اسطوره شناسی، این پژوهش در ایران پیشینه ای نداشته، می توان نکات و برآیندهای جدید، مهم و درخور توجهی را از آن دریافت نمود.
خلاصه ماشینی:
این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی کوشیده است در دو بخش، نخست چیستی و ماهیت پیدایش اسطوره و ارتباط نقد اسطورهای در ادبیات تطبیقی را توصیف و تبیین کرده، آنگاه دو شخصیت ادبی و تأثیرگذار حسین مجیب المصری و ضیاگوک آلپ را معرفی بنماید و در پایان از نگاه حسین مجیب المصری، ضمن تحلیل و معرفی دو اسطورة قیزیلآلما و ارگنهقون، کارکردها و وجوه معنایی آنها را در سرودة ضیاگوک آلپ بررسی کند.
ک. نظریمنظم،1389ش: 224) پرداختن به اسطورهشناسی و بهعبارتی نقد اسطورهای چه هنگام، با این شاخه از تاریخ ادبیات، همسو و همگام میگردد؟ ارتباط و همسویی ادبیات تطبیقی با نقد اسطورهای دو وجه دارد: نخست، اگر بر آن باشیم که نقد اسطورهای، نوعی کاوش در جهت ریشهیابی و شناختگی اساطیر است، بهتبع چنین باوری، در پارهای تحقیقات به این نتیجه نیز دست خواهیم یافت که گاه این کاوش به بنبست میرسد؛ زیرا ممکن است، سندی از یک قوم یا ملت برای بازشناسی چیستی و ماهیت اسطورة مربوط به آن برجای نماند، در این زمان است که غنا و گسترة شگرف اسطوره، پژوهنده را بهمطالعة تطبیقی اساطیر دیگر ملل و متون مختلف موجود رهنمون میسازد؛ زیرا هرچند اسطوره در ذات و ماهیت خود، پدیده و حقیقتی واحد دارد؛ اما مضمونها و بنمایههای آن در سیر تاریخی ملل، تصاویری متعدد بر جای گذاشته است.
دراسـﺔ مقارنـﺔ للأسطورﺓ بین الأدب العربی و الفارسی و الترکی، پژوهشی در بستر ادبیات تطبیقی، با رویکرد اسطورهشناسی است که در آن نویسنده با اشرافی که بر سه زبان فارسی، عربی و ترکی دارد به ارزیابی و شناخت اساطیر پارسیان، عربها و ترکها میپردازد و در این سیر، حسین مجیب نخستین بخش این جستار 335 صفحهای را به بازشناسی اسطورههای عربی، در سه بخش اسطورة دینی، اسطورة موجودات شگفتانگیز، اسطوره در شعر و نثر ادبی و اسطورهی قهرمانی اختصاص میدهد.