Abstract:
قاعدۀ لطف در علم کلام برای اثبات ضرورت امامت مورد استفاده قرار میگیرد که بر اساس آن، نصب امام از سوی خداوند برای هدایت بشریّت مصداق لطف خواهد بود و از آنجا که لطف بر خداوند ضروری و واجب است، نصب و تعیین امام بر خداوند واجب خواهد بود. صحت استدلال به این قاعده مشروط به آن است که نصب و تعیین امام از سوی خداوند، لطفی جایگزینناپذیر و انحصاری باشد تا ضرورت آن بر خداوند متعال اثبات شود؛ اما تقریرهای موجود در کتابهای رایج کلام، توان لازم را برای اثبات این مطلب به عنوان صغرای قاعدۀ لطف ندارند. در این پژوهش، دو تقریر جدید از قاعدۀ لطف ارائه میشود تا اشکال مطرح در صغرای این قاعده بر طرف شود. در تقریر اول روایات متواتر معصومین مبنی بر منحصربهفرد و جایگزینناپذیر بودن مقام امام معصوم به این قاعده ضمیمه میشود که البته در این صورت، قاعدۀ لطف اگرچه از اشکال دور مصون می ماند اما قاعدهای درونمذهبی به شمار خواهد آمد که در رتبۀ بعد از اثبات امامت معصومین قرار میگیرد، نه در عرض ادلۀ اثبات امامت. تقریر دوم، علم حضوری انسان به استعدادهای عظیم خود و ضرورت وجود امامی الهی را برای تعلیم روش زیستن در زندگی نامتناهی، دلیلی بر جایگزینناپذیر بودن مقام امامت و ضرورت این لطف مطرح میکند. تقریر دوم افزون بر اینکه در کنار ادلۀ اثبات امامت قرار میگیرد، بُعد عقلی بودن این استدلال و عدم انضمام دلیل نقلی را حفظ میکند.
The rule of grace is used in the science of theology to prove the necessity of Imamate, based on which, the appointment of an imam by God to guide humanity will be an example of grace And since God's favor is necessary and obligatory, installing and appointing an imam will be obligatory on God. The correctness of the argument based on this rule is conditional on the fact that the installation and appointment of the Imam by God is an irreplaceable and exclusive favor, so that its necessity is proven to God Almighty. But the interpretations available in the popular books of Theology do not have the necessary power to prove this matter as the minimum of the rule of grace. In this article, two new interpretations of Lotf rule are presented in order to eliminate the problems raised in the minor aspects of this rule. In the first interpretation, the frequent traditions of the infallibles regarding the uniqueness and irreplaceability of the position of the infallible imam are added to this rule. which is placed after the proof of the Imamate of the innocents, not among the proofs of proving the Imamate The second interpretation presents the human knowledge of his great talents and the necessity of the existence of a divine imam to teach how to live in an infinite life, a proof of the irreplaceability of the position of imam and the necessity of this grace. The second interpretation, in addition to being placed next to the proofs of the Imamate, preserves the rationality of this argument and the non-integration of the narrative proof.
Machine summary:
برای فهم صحت یا عدم صحت استدلال به قاعدۀ لطف در اثبات امامت، مروری بر کبرای قاعده لازم است و بعد از آن باید چگونگی استدلال با این قاعده برای اثبات امامت بررسی شود تا مشخص شود که آیا امامت از مصادیق لطف واجب محسوب میشود یا خیر و در نهایت اگر تقریرهای موجود از قاعدۀ لطف، توان اثبات ضرورت امامت را نداشته باشند، آیا میتوان با تقریری جدید، از قاعدۀ لطف برای اثبات این اصل مهم شیعه در علم کلام بهره برد؟ آیا میتوان با بهره بردن از سنّت، تقریری مرکب از عقل و نقل از قاعدۀ لطف در اثبات امامت ارائه داد که فاقد اشکال باشد؟ پیشینه قاعدۀ لطف به عنوان یک قاعده کلامی از قرن دوم هجری بین متفکران مسلمان مطرح بوده است، به عنوان نمونه میتوان به گزارش شیخ طوسی از وجود کتابی با نام کتاب الالطاف نگاشته هشام بن حکم از اصحاب خاص امام موسی کاظم (ع)اشاره کرد(طوسی، 1420ق: 495).
1 اشکال دیگری که در کلام عموم متکلمان به آن توجه شده و سعی در پاسخ دادن آن شده است این است که حتی در صورتی که لطف بودن وجود امام برای انسان مشخص شود، امکان دارد این لطف، جایگزین داشته باشد و خداوند به صورتی دیگر و در واقع با لطفی دیگر غرضش را حاصل کند؛ بنابراین بر خدا لازم نیست که حتماً این لطف خاص را صادر کند و امامی را تعیین و نصب کند.