Abstract:
گفتمان ادبی یکی از رویکردهای نقدی معاصر است که از گذر تحلیل آثار ادبی تلاش میکند دریچه جدیدی در فهم متون ادبی گشوده و زیباییهای نهفته متن را آشکار کرده و تاثیر آن را در برانگیختن احساسات مخاطب مورد مطالعه قرار دهد. یکی از شاهکارهای امروالقیس، شاعر جاهلی، بعد از معلقهاش، میمیه "الا عم صباحا... " است که از روزگاران گذشته تا به حال نظر بسیاری از ناقدان ادبی را به خود جلب کرده است. در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی، تاثیر عوامل اجتماعی و موقعیتی زمان شاعر بر گفتمان او تحلیل و بررسی شود. تحلیل ساختارهای زبانی قصیده، نشان میدهد که عوامل اجتماعی و فرهنگی به صورت آگاهانه و یا ناخودآگاه در گفتمان شاعر تاثیر گذاشته است. همچنین بررسی موسیقی قصیده و ساختارهای نحوی و بلاغی و خلق تصاویر مختلف، افزون بر خلق زیباییهای ادبی در قصیده، در انتقال اندیشه حاکم بر ذهن شاعر و همراه کردن مخاطب با متن، تاثیر فراوانی داشته است.
Literary discourse is one of the contemporary doctrines of criticism that tries to open a new window for understanding literary texts and reveal the hidden beauties of texts through the analysis of literary words and their effects on arousing the emotions of the audience. One of the most important masterpieces of the Jahili poet, Imru al-Qais, alongside his Hanging Poem (معلقه) is "Ala um Sabah..." (الا عم صباحا ...), which has attracted the attention of many critics since ancient times. This study tried to analyze the effects of the social and temporal factors of the society that the poet lives in, on his discourse. The analysis of linguistic structures of the poem shows that social and cultural factors have consciously or unconsciously influenced the poet's discourse. Moreover, investigating the music of the ode and the syntactic and rhetorical structures shows that the creation of various images in addition to creating literary beauties in the ode have had a great impact on conveying the dominant ideas of the poet and attracting the audience
Machine summary:
در واقع این شیوه پژوهشی با توصیف پدیده یا موضوع مورد مطالعه در متن و تحلیل دقیق داده ها، در پی دست یابی به نتایجی است که بتوان آن را به تمام متن تعمیم داد (مبارک، ١٩٩٢: ٣٠)؛ لذا در این جستار بعد از تحلیل بافت موقعیتی، ساختار قصیده از نظر آوایی، نحوی و زیباییهای بلاغی مورد بررسی قرار گرفته است ؛ تا روشن شود شاعر برای انتقال اندیشه هایش به مخاطب در گفتمان خود چگونه عمل کرده است .
در واقع ، انسان تلاش میکند اندیشه حاکم بر ذهن خود را به گونه ای به مخاطب انتقال دهد که این همان مراوده بده بستانی بین گوینده و شنونده در گفتمان است که زمینه های اجتماعی، نقش تعیین کننده ای در گردش آن دارند (میلز، ١٣٩٣: ١٠-٢٧).
با تکیه بر این سخن و پیش فرض تحلیل گفتمان ، مرجع ضمیر «ها» در این ابیات را میتوان همان قدرت و شوکت از دست رفته پدری شاعر، یعنی معشوقه پنهان در وجود او دانست ؛ که امروالقیس با تکرار چندین باره آن در سرار قصیده درپی گوش زد کردن و یادآوری آن به مخاطب است .
همچنین استعاره های بررسی شده ، نشان میدهد که موقعیت اجتماعی زندگی در گفتمان وخلق این ایماژ تأثیر داشته و هدف شاعر از این کاربرد علاوه بر خلق زیبایی ادبی، انتقال ملموس تر اندیشه حاکم بر ذهن یعنی اشرافیت ، مقابله با رقیب ، و گاهی ریشخند و تمسخر و ناتوان جلوه دادن رقیب نیز بوده است .