Abstract:
زمینه و هدف: خسرونامه اثری منظوم و عاشقانه است که برخی آن را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگر این انتساب را رد کرده اند. در این میان امری که واضح و قابل تشخیص است، تفاوت محتوایی این منظومه با سایر آثار عطار است. خسرونامه روایتی از داستان عاشقانۀ دو شاهزاده به نامهای هرمز و گلرخ است که بنوعی یادآور خسرو و شیرین نظامی گنجوی است. در این نوشته پس از بررسی اجمالی صحت و سقم انتساب این اثر به عطار، تمثیل، انواع و گستردگی آن در خسرونامه مورد توجه و تحلیل قرار میگیرد. هدف از پژوهش حاضر این است که شاعر تا چه اندازه توانسته یا خواسته است از شگرد تمثیل برای پیش بردن روایت خویش و جذاب کردن آن بهره ببرد.
روش مطالعه: این پژوهش بر اساس مطالعات کتابخانه ای و شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نسخۀ مورد مطالعه متعلق به تصحیح احمد سهیلی خوانساری (1339) است.
یافته ها: تمثیل به دو دستۀ بزرگ داستانی (روایی) و توصیفی تقسیم میشود، در خسرونامه تقریبا در دستۀ اول بسامدی ندارد (جز یک مورد در ابتدای آن). مگر اینکه مجموع داستان را روایتی تمثیلی بدانیم برای بیمهری و ناپایداری دنیا.
نتیجه گیری: در میان انواع تمثیل توصیفی در خسرونامه بسامد ارسال المثل، استعارۀ تمثیلی، تشبیه تمثیلی، و اسلوب معادله بترتیب بیشتر است. قرار گرفتن ارسال المثل و استعارۀ تمثیلی در صدر، نشان میدهد که شاعر بیش از خلق تشبیه، به ذکر عبارات سائر و رایج در زبان و ادبیات فارسی علاقه مند است. این امر، اثر او را به زبان و درک عوام نزدیک کرده است. نکتۀ دیگر این است که غالب این تمثیلات در زبان امروز نیز کاربرد دارند.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Khosronameh is a poetic and romantic work that some have attributed to Attar and others have rejected this attribution. In the meantime, what is clear and recognizable is the difference in the content of this poem with other works of Attar. Khosronameh is a narration of the love story of two princes named Hormoz and Golrokh, which is somewhat reminiscent of Khosrow and Shirin Nezami Ganjavi. In this article, after a brief review of the accuracy and correctness of the attribution of this work to Attar, its allegory, types and extent in the loss letter are considered and analyzed. The purpose of the present study is to what extent the poet has been able or willing to use the art of allegory to advance his narrative and make it attractive.
METHODOLOGY: This research is based on library studies and descriptive-analytical method. The study version belongs to the correction of Ahmad Soheili Khansari (1960).
FINDINGS: Allegory is divided into two major categories: narrative (narrative) and descriptive. In the loss-making letter, it has almost no frequency in the first category (except for one case at the beginning). Unless we consider the whole story as an allegorical narrative for the insurance and instability of the world.
CONCLUSION: Among the types of descriptive allegories in the loss statement, the frequency of sending proverbs, allegorical metaphor, allegorical metaphor, and equation style are respectively higher. Placing proverbs and allegorical metaphors at the top shows that the poet is more interested in mentioning other common expressions in Persian language and literature than creating similes. This has brought his work closer to the language and understanding of the masses. Another point is that most of these allegories are also used in today's language.
Machine summary:
سهيلي خوانساري که اين اثر را بدون ترديد از عطار دانسته (مقدمۀ خسرونامه ، سهيلي خوانساري: ص پنج )، با بيان چنين جملاتي، ادعاي خويش را ناخواسته زير سؤال برده است : «خسرونامه با هيچيک از مثنويات شيخ قابل مقايسه نيست ؛ چه منظومه هاي ديگر وي جز منطق الطير و مختارنامه که به اسلوب خاصي سروده شده و نظمي مبوّب دارد، مشتمل بر حکايات گوناگون از اقوال بزرگان دين و علم و ادب و احوال و سيرت پادشاهان ايران و عربست ولي خسرونامه از آغاز تا انجام شرح يک داستان خيال آميز ميباشد» (همان : ص چهار).
دل خصــم تــو چــون نقشيســت بــر ســنگ که از قرآن نگردد نرمتر سنگ (همان : ابيات ٢٧٨ و ٢٨٠) در جايي ديگر از زبان دوستي، در ستايش اشعار خويش چنين ميگويد و اشعارش دريايي پر از درّ و گوهر جان ميخواند که نيازي به تحسين ديگران ندارد: چــــو از ديــــوان مــــن بيتــــي بخوانــــدي چگويم من که چون واله بماندي بــه مــن گفتــي کــه اي هــر نکتــه جــاني نداري هيچ تحسين ر زياني بـــدان دريـــا کـــه درّش جـــان پاکســـت اگر تحسين رود، ورني چه باکست (همان : ابيات ٦٠٨-٦١٠) در اين ابيات نيز زاده شدن فرزندي نيکو از شخصي عادي (باغبان ) را با ذکر سه تشبيه تمثيل ، دور از ذهن نميداند: عجــــب نبــــود گــــر آيــــد روزگــــاري که از مه مرد١ زايد شهرياري چنــــين بســــيار زايــــد چــــرخ گــــردون عقيق از سنگ زايد، مشک از خون نبينـــــــي آب حيـــــــوان را گرفتـــــــار که ميآيد ز تاريکي پديدار (همان : ابيات ١٨٨٠-١٨٨٢) شايد منسجم ترين و متراکم ترين تشبيهات تمثيلي در خسرونامه در ابيات ذيل آمده است که شاعر هرمز را به تلاش چندباره و خستگيناپذير براي بدست آوردن دل «گل » توصيه کرده و از هشت تشبيه تمثيلي براي قانع کردن مخاطب خويش استفاده ميکند.