Abstract:
زمینه و هدف: موضوع انسان کامل یکی از مهمترین مباحث تصوف اسلامی است تا جایی که
میتوان گفت محور تمام عقاید و اصول عرفان اسلامی در همین مسئله خلاصه میشود. تقریبا
تمامی عرفا و صوفیه در این باب سخن گفته اند، اما مولانا به این موضوع اهمیت بیشتری داده و
بویژه در مثنوی و دیوان شمس آن را با شاخوبرگ و عمق بیشتری بتکرار بیان کرده است.
بطوری که میتوان نتیجه گرفت یکی از مهمترین ارکان جهانبینی و تفکر مولوی نظریۀ انسان
کامل است. پژوه حاضر بر آن است تا به این پرس اصلی پاسخ دهد که تصویر انسان کامل
در این دو اثر دارای چه اشتراکات و افتراقاتی است و چرا.
روش مطالعه: در این راستا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی سعی شده است تمامی دفاتر
مثنوی و دیوان غزلیات شمس از این دریچه مورد بررسی قرار بگیرد.
یافته ها: پرکاربردترین تصویر بلاغی در مثنوی و غزلیات شمس در توصیف انسان کامل به
ترتیب آفتاب و متعلقات آن، آینه، سایۀ حق، و کیمیا و کیمیاگری است. پرکاربردترین بنمایۀ
تصاویر نیز به ترتیب تجلی صفات الهی در انسان کامل و خلیفۀالله بودن او، رازداری و رازبینی،
رشد و ارتقای اخلاقی مریدان، و رهایی از تعلقات دنیوی است.
نتیجه گیری: مولانا در تصویرپردازی از انسان کامل در مثنوی و غزلیات شمس، از عناصر
پدیدههای طبیعی، مصنوعات بشری، حیوانات و شخصیتهای تاریخی بهره برده است. بیشهترین
سهم در این میان متعلق به پدیده های طبیعی و سرس مصنوعات بشر است. مهمترین ویژگی
انسان کامل در تصاویر بلاغی پیرامون آن در این دو اثر، بین افزایی و محل تجلی صفات الهی
بودن است. از این رو مهمترین ویژگی و ماهیت انسان کامل در نظر مولوی در ایهن دو صفت
خلاصه میشوند.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: The subject of the perfect man is one of the most important topics in Islamic Sufism, so much so that it can be said that the axis of all beliefs and principles of Islamic mysticism is summarized in this issue. Almost all mystics and Sufis have spoken about this subject, but Rumi has given more importance to this issue and especially in Masnavi and Divan Shams he has repeated it with more branches and depth. As it can be concluded, one of the most important pillars of Rumi's worldview and thinking is the theory of the perfect man. The present study aims to answer the main question of what commonalities and differences the image of a perfect human being has in these two works and why.
METHODOLOGY: In this regard, using descriptive-analytical method, all the offices of Masnavi and Divan Ghazaliyat Shams have been examined from this perspective.
FINDINGS: The most widely used rhetorical image in Masnavi and Shams lyric poems in describing the perfect man in the order of the sun and its belongings is the mirror, the shadow of truth, and alchemy and alchemy. The most widely used images are the manifestation of divine attributes in the perfect man and his caliphate, secrecy and secrecy, moral growth and promotion of disciples, and liberation from worldly attachments, respectively.
CONCLUSION: In depicting the perfect man in Masnavi and Ghazals of Shams, Rumi has used elements of natural phenomena, human artifacts, animals and historical figures. Most of this belongs to natural phenomena and then to human artifacts. The most important characteristic of the perfect man in the rhetorical images around him in these two works is his insight and the place of manifestation of divine attributes. Hence, the most important feature and nature of a perfect human being in Rumi's view are summarized in these two attributes.
Machine summary:
مقايسۀ سيماي انسان کامل در مثنوي معنوي و ديوان شمس کرم رضا پيريايي، عبدالرضا سيف *، منوچهر اکبري، عليرضا حاجيان نژاد گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه تهران ، تهران ، ايران .
هرچند ديگر عرفا نيز نظري مشابه در اين زمينه داشته اند، مولانا بر اثر رخدادهاي عرفاني و تجربيات روحاني در زندگي خود و ارتباط عميق با شمس تبريزي، صلاح الدين زرکوب ، و حسام الدين چلپي، موضوع انسان کامل را بطرز برجسته تري مطرح کرده است .
چــون ز تنهــايي تــو نوميــدي شـــوي زيـــر ســـايۀ يـــار خورشـــيدي شـــوي رو بجــــو يــــار خــــدايي را تــــو زود چــون چنــان کــردي خــدا يــار تــو بــود (مثنوي، دفتر ٢: ابيات ٢٢-٢٣) اين تصوير متناقض نما را در غزليات شمس نيز شاهد هستيم : مــــنم ز ســــايۀ او آفتــــاب عــــالمگير که سلطنت رسد آن را که يافت ظـل همـا (کليات شمس تبريزي: ص ١٣٣) يک لحظـه سـايه از سـر مـا دورتـر مکـن دانسته اي کـه سـايۀ عنقـا مبـارک اسـت (همان : ص ٢٠٧) ستايش مولانا از عظمت انسان کامل در چهرة حسام الدين چلپي در مثنوي بيشتر نمود پيدا ميکند.
مولوي بارها انسان کامل را در اين دو اثر به آفتاب ، نور، چراغ و مانند آنها تشبيه کرده است : جسمشــان را هــم ز نــور اسرشــته انــد تــــا ز روح و از ملــــک بگذشــــته انــــد (مثنوي: دفتر ٣، بيت ٨) تو پاک پاکي از صورت وليک از پرتو نورت نمايي صورتي هر دم چه با حسن و چه بـا بـالا (کليات شمس تبريزي: ص ٧٥) مولانا در سراسر مثنوي حدود ١٨١ بار از واژة خورشيد، ٢٧٢ بار از واژة آفتاب و ٣٨ بار از واژة شمس و در مجموع ٤٩١ بار از اين تصوير براي مقاصد والاي خويش بهره گرفته است (سعادتي جبلي و ديگران ، ١٣٩٧، ص ٩٧).