Abstract:
سنّت شعر فارسی، تا رسیدن به دوره صفویه و پیدایش سبک هندی، تاریخ هفتصدسالهای را پشت سر گذاشتهاست. ویژگیهای شعر سبک هندی را عموما در پرتو متغیّرهای بیرونی (چون اجتماع و فرهنگ و اقتصاد) نگریستهاند و یا تحول زیباییشناسی شعر این دوره را در چهارچوب صناعات و فنون شعری رایج در آن عصر بررسی کردهاند. گذشته از این، میتوان مولفههای شعری این دوره را در تعامل با میراث شعری پیش از خود و در بستر سنّت شعر فارسی تبیین کرد. در این بررسی، تلاش شد تطور بنمایه «حسن و عشق» در سنّت غزل فارسی تا شعر صائب تبریزی، تحلیل شود. درنهایت، مشخص شد، گرایش به کاربرد این بنمایه در دورههای نخستین غزل فارسی (تا پایان سده پنجم) ناچیز است. از سده ششم گرایش به کاربرد این بنمایه بیشترمیشود و از سده هفتم به بعد گرایش جدیدی مبنی بر ترکیب این بنمایه با بنمایه یا تلمیح دیگری در قالب یک بیت دیدهمیشود؛ تا اینکه در شعر سبک هندی، ترکیب این بنمایه با بنمایهها و تلمیحات در قالب یک بیت ادامه یافته، بیشتر به صورت کاربرد یک بنمایه در مصراع نخست و ذکر تلمیح یا بنمایه دیگر در مصراع دوم، در قالب نوعی ویژه از تمثیل که آن را اسلوب معادله، مثالیه یا مدعامثل نامیدهاند، دیدهمیشود. کاربرد بنمایه حسن و عشق در شعر این دوره بطور معنیدار و در بسامد بالایی افزونی یافتهاست؛ همچنین، در بیشتر موارد شاعران سبک هندی، ضمن زدودن تداعی و بار معنایی متعارف این بنمایه، تداعی جدیدی را جایگزین تداعی مرسوم آن در سنّت غزل فارسی کردهاند.
Machine summary:
١-١- کاربرد عناصر بنمایه بتنهایی سدة ششم مرا دلیســـت که از عشـــق در جهان مثل اســـت تو را رخیســت که از حســن در جهان علم اســت (دیوان امیرمعزی: ص ٦٦٩) دایـة تو حســـن توســـت میبردت چپ و راســـت ســـایـة تو عشـــق ما ســـت میرودت پیش و پس (غزلهای سنایی : ص ٢١٥) گـفتم از آســـیــب عشـــق روی بــه عــالم نهم عـرصــــة عــالـم گـرفــت حســـن جهــانگیر او (کلیات سعدی: ص ٧٢١) دزدیـده دل ز حســـنـت از عشـــق جـامـه واری تــا شــــحـنــة فــراقــت دســــتــان دل بــریــده (کلیات شمس : ج٥: ص ١٦٣) عشـــق روی تو نـه در خورد دل خـام من اســـت کــاول حســــن تــو و آخــر ایــام مــن اســــت (دیوان اوحدی مراغه ای، ص: ١١٣) چون توانم کـه بـه پـایـان برم این دفتر از آنـک قصـــة عشـــق من و حســـن تو را آخر نیســـت (دیوان خواجوی کرمانی ، ص: ٦٤٩) انــدر بــیــان نــگــنــجــد و انــدر زبــان نــیــایــد از عشـــق آنـچــه دارم وز حســـن آنـچــه داری (دیوان سیف فرغانی ، ج٢: ص ٢٦٥) بگرفـت کـار حســـنـت چون عشـــق من کمـالی خـوش بــاش زانـکــه نـبـود این هر دو را زوالی (دیوان حافظ : ص ٣٢٦) سدة نهم واقف ز عشق و حسن من و تو چو بیندم گویـد بـه صـــد شـــگفـت کـه تو زنـدهای هنوز (دیوان جامی : ص ٤٠٥) سدههای دهم و یازدهم کـرد آنچنــان جمــالی در کنج خــانــه ضــــایع بر عشــق من ســتم کرد بر حســن خویشــتن هم (دیوان وحشی بافقی : ص ١٢١) از بــهــار آفــریــنــش آنــچــه مــی آیــد بــه کــار روزگـار عشـــق مـا و روزگـار حســـن اوســــت (دیوان صائب تبریزی، ج٢: ص ٥٥٢) ١-٢- کاربرد عناصر بنمایه در ترکیب با دیگر بنمایه ها و تلمیحها لیلی و مجنون حــدیــث حســـن تـو و داســـتــان عشـــق مـرا هـزار لـیـلـی و مـجـنـون بـر آن نـیـفـزایـنــد (کلیات سعدی: ص ٥٨٥) تند باشد شاهدی که آگه بود از حسن خود صعب باشد عشق چون لیلی شود مجنون خویش (دیوان سیف فرغانی ، ج٢: ص ١٣٧) خسرو و شیرین به لطف وحسن و زیبایی وعشق وصبر وشیدایی تو را شیرین نباشد مثل و خسرو نیست مانندم (دیوان سیف فرغانی ، ج٢: ص ٢١١) گل و بلبل سوسن زبان گشاده و گفته به گوش سرو اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل (کلیات شمس ، ج٣: ص ١٥٤) آتش و آب خاک را صد با باد از جا ببرد و کم نشد آتش عشق از دل ما و آب حسن از جوی دوست (دیوان سیف فرغانی ، ج٢: ص ١٥٥) شعار و دثار خلعت خیر و لباس از عشق او دارد دلم حسن شمس الدین دثار و عشق شمس الدی نشعار (کلیات شمس ، ج٢: ص ٣٠١) موارد متعلق به دسـتة نخسـت کاربرد بنمایة حسـن و عشـق در حوزة مورد نظر این پژوهش ، بیشتر متعلق به دورههای آغازین غزل فارســی اســت و چنانکه در بیتهای بالا دیدهمیشــود، نمونه های بســیار اندکی از این کاربرد بنمایة حسـن و عشـق به غزل سـبک هندی راه یافته اسـت .