Abstract:
غزل، یکی از قالبهای شعری است که در طول زمان، دستخوش تغییرات زیادی شده است؛ از جمله این تغییرات، روایت داستان در آن است. از آنجا که این نوع غزلها در زمره دشوارترینها هستند ــ زیرا شاعر قصد دارد تا سه مفهوم تغزل (که سخن دل است) داستانگویی و شاعرانگی را همزمان به مخاطب القا کنند ــ در این پژوهش سعی کردیم با بررسی سیر سبکی داستان در غزلداستانهای سنایی و عطار نشان¬ دهیم که: الف) قالب غزل با وجود محدودیتش از جهت تعداد ابیات، در نتیجه مجال کم برای داستانگویی، میتواند علاوه بر مولفه¬هایی که تا کنون برای آن برشمرده¬اند، داستان و روایت را نیز در خود جای دهد. ب) سنایی از پیشگامان این نوع غزلسرایی است ولی در این راه، جدیت به خرج نداده است. ج) عطار در غزلهایش از داستان بهره زیادی برده و غزل داستانهای او نمونه اعلای این نوع از غزل است. د) سبک، تفاوت و شباهتهای غزلداستانهای عطار و سنایی ه) ویژگیهایی چون، روانی غزل¬، انسجام ساختاری و پیوند در محور عمودی شعر، آسان¬یابی مضامین، ارتباط بهتر با مخاطب و تاثیر بیشتر در او و نمایشی شدن شعر، کارکردهای داستان در این نوع از غزلها است.
Machine summary:
از آنجـا کـه ایـن نـوع غزلهـا در زمـرة دشوارترینها هستند ــ زیرا شاعر قصـد دارد تـا سـه مفهـوم تغـزل (کـه سـخن دل اسـت ) داستانگویی و شاعرانگی را همزمان به مخاطب القا کنند ــ در این پژوهش سعی کـردیم بـا بررسی سیر سبکی داستان در غزلداستانهای سنایی و عطار نشان دهیم که : الف ) قالب غزل با وجود محدودیتش از جهت تعداد ابیات ، در نتیجه مجال کم بـرای داسـتانگویی ، میتوانـد علاوه بر مؤلفه هایی که تا کنون برای آن برشمرده اند، داستان و روایت را نیز در خـود جـای دهد.
این غزلها از این جهت که داستان در کدام بخش از آنها آمده است به سه دسته تقسیم میشوند: ١-١-٢-٢غزلهایی که ابیات آغازین آنها داستانوار است : برای مثال در غزل به مطلع سرگران از چشـم دلـبـردوش چون بر ماگـذشت اشک خون کردم ز غم چون برمن از عمدا گذشت (دیوان ،ص ٨٣٣) در ادامه شاعر در چند بیت متوالی ، ماجرایی را که در شـب دوش بـرایش اتفـاق افتـاده روایت می کند: مـن زغــم رفـتـم ولی تـرسیـدم از نـظـاره ای کاندرین ساعت بـریـن ره حور یـا حـورا گذشـت گـفت خورشید خرامان دیـدم و ماه سـمــا کـز تکبر دوش بـــر زهـــرة زهـــرا گــذشـت لـؤلـؤ لا لا همی بارم ز عـشـقش بر کـنــار کـز کنـارم ناگـهـان آن لـــؤلؤ لا لا گــذشــت موضوع و درونمایة آن شکایت از هجران است که از زاویه دیـد اول شـخص ، بـه وسـیلة راوی -شخصیت ، و به شیوة تک گویی روایـت میشـود.