Abstract:
دستگاه بلاغی شعر سبک آذربایجانی، بسیار گسترده، نوگرا و متنوع است؛ صورتهای خیالی در شعر سبک آذربایجانی درهمتنیده، باریکبینانه، متنوع و متفاوتند؛ حاصل تمایل فراوان شاعران این سبک در نوآوری و خیالانگیزی به شکل ورود تصاویر تازه، تو در تو و بسیار گوناگون در این شعر نمود مییابد. افزایش صورتهای خیالی مبتنی بر امور ماورایی و غیر حسی، نشان از تحول عظیم سبکی در سازمان فکری این شعر نسبت به سبک خراسانی دارد. انسانی و جاندار بودن برجستگی مهم تصاویر انتزاعی این شعر است.
شاعران سبک آذربایجانی از روشهای ابداعی برای خلق تصاویر بدیع و آشناییزدایی از تصاویر مرده بهره جستهاند؛ در این روشها، تصاویر بسیار در نهایت ایجاز در کنار هم چیده میشوند و با رعایت تناسب هنری، جزیی از کل واحد میشوند.
مقاله حاضر به بررسی علایق و شیوههای شاعران سبک آذربایجانی در آفرینش صورتهای خیالی و تاثیر آن در تحولات سبک دورهای شعر فارسی، میپردازد.
Machine summary:
آشنایی زدایی از صورتهای خیالی رایج پیشین با «وجه شبه »های جدید از شیوه های جالب شاعران سبک آذربایجانی ، آشنایی زدایی از صورت های عـادی و معمـولی شعر و دگرگون ساختن اساس تشبیه به ویژه در بعد وجه شبه است ؛ بدین معنی که تشبیهی که از روی عادت در شعر سبک خراسانی بر پایة یک نظر و نگرش خاص شکل یافتـه اسـت ، گویا به عمد، در شعر سبک آذربایجانی تغییر ماهیت داده و دلیل دیگری برای تشـبیه ذکـر می شود یا به تعبیر دیگر، گویا که بازنگری در تشبیه قبلی شکل می گیرد تا صـورتی خیـالی بر پایة نگرش موجود شاعر پی ریخته شود؛ به عنوان مثال «نافه » به جهـت شـکل مـدورش همواره به میوه ها یا اشیا کروی شکل مثل نارنج و یا شـمامه ماننـد شـده اسـت و حتمـا در تناسب با بوی خوش به کار میرود، اما در این بیت زیبا از نظامی ، نافه به عنوان نمادی برای سختی کشی و ریاضت تن معرفی میشود، همان ریاضتی که توصیة حکمت و عرفان اسـت و برای نرمی دل و صفای جان لازم است ؛ این نگاه علاوه بر تـازگی زبـانی و خیـالی ، از تغییـر زاویة نگرش مهمی در جهان بینی شاعرانه در سبک آذربایجانی خبر میدهد که همان توجـه به عالم درون است : نرمـــــی دل میطلبـــــی نیفــــــه وار نافه صـفت تـن بــــــه درشتـــی سـپار (مخزن الاسرار، ١٠٠) یا نگاه بسیار جالب و تازه ای که خاقانی به آب و باد در این ابیات دارد؛ آب از سر عادت ، همواره با نرمی و پاکی و لطافت و گاه فراوانی مقایسه میشود و باد نیز معمولا نمـاد سـرعت یا پوچی و یا ویرانگری است ، اما در تصویر خیالی خاقانی ، شاعر از سر مفاخره و استغنا خود را فراتر از باد میداند که «ناخوانده از هر دری وارد میشود» و نیز خود را برتر از آب میبینـد که «با هر کسی می آمیزد»؛ در این طرز تلقی خیالی از عناصر طبیعت ، نیز به وضوح ردپـای اندیشه های نو به جهان و تعامل با آن چون «استغنا» و «عزلت » را میتوان دید: چو باد از در هـرکس ، نخوانـده در نشـوم چو خـاک خـود را هـم بـی خبـر بنگـذارم نیم چـو آب کـه بـا هـر کسـی درآمیـزم نـیم چـو ابـر کـه بـر هـر خسـی فروبـارم (خاقانی ، ٣٧١) ٦.