Abstract:
شخصیت گوینده یا راوی و به تبع آن مخاطب در غزل مولانا با تیپ آشنای عاشق و معشوق در غزل کلاسیک تفاوتهای اساسی دارد و نوآوری در شکل متداول و سنتی غزل به شمار میآید. فهم غزل وابسته به شناخت شخصیت راوی شعر و تعیین زاویه دید و جایگاه سخن اوست که بدون توجه به مفاهیم و اصطلاحات عرفان و تصوف اسلامی ممکن نیست. شناخت چهار شخصیت کلیدی از منظر طریقت اسلامی یعنی پیر، معشوق، سالک و عاشق، خواننده را به افق معنایی کلام شاعر نزدیک میکند. ابهام غزل مولانا گاه ناشی از شخصیت متفاوت و چندگانه راوی، تغییر زاویه دید او، حضور چند مخاطب در یک غزل واحد، و آمیختگی تغزل و تعلیم در زبان شاعر است. این پژوهش میکوشد با تحلیل و شناسایی شخصیتها در هزار غزل کلیات شمس شکل و ساختار غزل مولانا را بدست آورد.
Machine summary:
راوی بـا چهرة معشوق که به عاشق فرودست ابراز عشق و ارادت میکند، نشان از عشـقی نامتعـارف و متفاوت با عشقهای دنیوی در جهان غزل دارد و به خواننده میگوید که عشـق در عرفـان از سوی معشوق آغاز میشود و «آن سری » است (آمده ام که تا به خود گوش کشـان کشـانمت / بیدل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت / گوی منی و میدوی در چوگان حکـم مـن / در پی تو همی دوم گرچه که میدوانمت ، کلیات شمس ، غزل ٣٢٢).
گاه در یک غزل واحد چنـد مخاطب وجود دارد، آنجا که سخن تغزلی است مخاطب معشوق یا عاشق اسـت و آنجـا کـه وارد حیطة تعلیمی میشود از جایگاه پیر سخن میگوید و مخاطب او سالک است .
اینک دو نمونه از این شخصیت برتر ذکر میشود: راوی غزل ٤٠٥ معشوق است و براساس آموزه هایی که در حیطة طریقت میدهد پیر هم هست .
راوی کـه هـم معشوق است و هم پیر (به جهت شناختی کـه از اوصـاف مخاطـب یـا سـالک دارد) هنگـام هدایت در موضع برتر است ؛ اما در وادی محبت و هنگام عشـقورزی هـم سـطح عاشـق قـرار میگیرد و چون عاشق در عشق بیتابی و بی صبری میکند.
٥. غزل غنایی که راوی آن عاشق – معشوق است اما با دو مخاطب و از دو موضع سخن میگوید.
٩. غزل غنایی ـ تعلیمی که راوی آن پیر معشوق یا عاشق ـ معشوق یا عاشـق ـ پیـر است ، یعنی یک وجه برتر در شخصیت او وجود دارد.