Abstract:
این مقاله درباره بررسی وجوه تمایزات و تشابهات سبکی قصاید عصر مغول است. قصاید این دوره از نظر تقسیم بندی سبک شناسی در دوره سبک عراقی و از نظر موضوعی در زمره اشعار غنایی قرار میگیرند. اگرچه در این عصر، دوران قصیده سرایی بسر آمده و شاعران بزرگی به غزلسرایی مشغولند، با این حال قصاید محکم و متینی را میتوان یافت که حکایت از ذهن روشن و طبع لطیف سرایندگان آن دارد.
ما در این مقاله، قصاید شش شاعر بزرگ عصر مغول و ایلخانی یعنی عطار، فخرالدین عراقی، سعدی، سیف فرغانی، سلمان ساوجی و حافظ را مورد بررسی قرار دادیم تا ویژگیهای سبکی قصاید چون ساختار قصاید، عروض، قافیه و ردیف، زبان و بلاغت و وجوه تمایزات و تشابهات سبکی را مشخص کنیم. برای این کار نیم نگاهی به مکتب فرمالیسم و ساختارگرایی داشتیم اما از آنجایی که آنها اثر ادبی را شکل محض میدانند و در بررسی اثر ادبی بر فرم تکیه دارند نه محتوا(شمیسا،1381: 147)، به طور کامل از نظریات آنها پیروی نکردیم و محتوای قصاید را نیز مورد بررسی قرار دادیم تا ارتباط آنها را با شکل قصاید آشکار نماییم.
Machine summary:
را در زبـان رمزآمیز خود به کار بردند: - تو زیر خاک و بیخبران را خبر نه زانک بر شخص تو چه میرود از خوف و از رجا(عطار،١٣٦٢: ٧١٠) - نور وحدت چو آشکار شود متواری شود جهان ناچار در جهان ذره در فضای قدم نور او آفتاب ذره شکار(عراقی ،١٣٧٣: ٥٨) اصلیترین موضوع در قصاید عرفانی ، موضوع انسان و زندگی و اسـارت او در ایـن دنیـا و متعلقات آن است : بیچاره آدمی دل پر خون ز کار خویش گه مبتلای آز و گه از حرص در بلا از دست حرص و آز بخستی به گوشه ای زین بیش دست میندهد چون کنیم ما(عطار،١٣٦٢: ٧١١) شاعران این دوره اندرزهای فراوانی میدهند که تماما ماهیتی عرفانی دارنـد و ایـن امـر، موهبت دیگریست که در سایة عرفان ، شـعر فارسـی را زیـور داد و از آن بـه «اخـلاق ویـژة عرفانی » یاد میشود(صبور،١٣٨٤: ٣١٥) : آخر ای شهوت پرست بیخبر گر عاقلی یک دمی لذت کجا ارزد به صد ساله عذاب توشة این ره بساز آخر که مردان جهان در چنین راهی فروماندند چون خر در خلاب (عطار،١٣٦٢: ٧٣٨) نشین با خویشتن ، برخیز و در فتراک عشق آویز مگر خود را ز دست خود طفیل عشق برهانی زبهرراحتت تن را مرنجان جان ،نکو نبود که جان را درخطر داری و تن را در تن آسانی (عراقی ،١٣٧٣: ٧٨) چو بگذشت از غم دنیا به غفلت روزگار تو در آن غفلت به بیکاری به شب شد روز کار تو چو عمر تو به نزد توست بیقیمت ، نمیدانی که هر ساعت شب قدرست اندر روزگار تو (سیف ، ١٣٦٤: ٦-٧) تلمیحات آنان نیز در خدمت اندرزهایشان است .
با توجه به بررسـیی کـه در ایـن مقالـه انجام گرفت ، بیشتر قصاید مدحی ، تمام ارکان قصیده را دارا هسـتند زیـرا تشـبیب ، محلـی برای هنرنمایی شاعران و بیان احساسات و تفکرات درونیشان بوده است و در مقابل ، اشعاری که با مضمون عرفان سروده شده اند، دارای این تقسـیم بنـدی نیسـتند و مقتضـب نامیـده میشوند.
همـانطور کـه در جدول زیر مشاهده میشود، در مجموع ٢٠٩ قصیده ای که مورد بررسی قرار گرفت ، شاعران این دوره از بحرهای رمل ، مجتث و مضارع بیش از دیگر بحرها استفاده کرده اند و بـه بحـر سریع و رجز چندان توجهی نکرده اند.