Abstract:
خداوند و تصوری که در حکمت متعالیه از او وجود دارد، مهمترین نقش را در انسان¬شناسی ملاصدرا ایفا میکند. از نظر ملاصدرا تمامی کائنات جلوههای مختلف خداوند هستند و انسان، کاملترین جلوه اوست که در آیات قرآنی به خلیفه الهی و امانتدار خداوند توصیف شده است. مهمترین مبانی ملاصدرا در انسانشناسی، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و حرکت جوهری است. وی نفس انسانی را در بستر حرکت جوهری دارای مراتب ماده، مثال و عقل دانسته و در نهایت به مقام فوق عقل دست مییابد. داشتن مراتب گوناگون، خدشه¬ای بر وحدت نفس وارد نمیسازد همانطور که خداوند هم دارای جلوههایی از عقل، مثال و ماده بوده؛ ولی این منافی با وحدت او نیست. وحدت خداوند، وحدت حقّه است و انسان نیز وحدتی ظل وحدت حقّه خداوند دارد. تناظر خداوند و انسان به این مسئله ختم نمیشود: در نگرش صدرایی همانطور که خداوند خالق و مبدع هستی است، انسان نیز بهعنوان خلیفه و جانشین وی دارای این ویژگی است؛ یعنی با قوه تخیل خود، وجودات ذهنی را در سرزمین خیال میآفریند، تفاوت تنها در این است که ابداع خداوند در قلمرو خارج است و ابداع تخیل در قلمرو ذهن. این مقاله به تبیین جایگاه خداوند در انسانشناسی ملاصدرا بر مبنای اصالت وجود وحرکت جوهری میپردازد. جایگاهی که ملاصدرا برای خداوند قائل است و تصویری که از او به عنوان مبدا و غایت موجودات، ارائه میدهد، به خوبی میتواند، مبیّن جایگاه او در انسان شناسیاش باشد
Machine summary:
"تبیین اخلاق در سایۀ تناظر عوالم وجودی انسان و مراتب هستی اخلاق و مسائل مربوط به آن از جمله مباحثی است که در سایۀ قبول مراتب سه گانـۀ وجـود آدمی که در تناظر و همانگی با مراتب سه گانۀ هستی است ، قابل حل و تبیین مـیباشـد؛ بـه عبارت دیگر اخلاق را نباید یک سری قواعد و قوانین قراردادی دانست که برای بهتر شـدن زندگی بشر وضع شده که باید رعایت گردد، بلکه اخلاق یک فاکتور فطری مـیباشـد کـه هماهنگ با مراتب نظام هستی و مراتب وجودی انسان که به نـوعی رقیقـه ای از هسـتی و بـا عنوان عالم صغیر شناخته میشود، است ، و در سایۀ این قول است که مطلق بودن اخلاق نیـز قابل تبیین است ؛ بنابراین اخلاق امری است که خداوند با توجه به هماهنگی و تنـاظر انسـان و عوالم هستی آن را به صورت فطری در نهاد آدمی به ودیعـه گذاشـته اسـت ، و اگـر انسـان مطابق با فطرت خود حرکت کند تمام عوالم هستی نیز با او هـم جهـت شـده و انسـان را بـه سمت کمال مطلق سوق خواهد داد و در غیر اینصورت انسان برخلاف جهـت کلـی جهـان هستی و پدیده های موجود در آن حرکت کرده و دچـار نقمـت مـیگـردد (ملاصـدرا، ١٣٨٢: ."