خلاصة:
آموزه «خلیفة الله» در الهیات اسلامی بسیار حائز اهمیت است و مهمترین مبنای تفکر برتری انسان در هستی میباشد. با توجه به تأثیر عرفان اسلامی در شکلگیری الهیات اسلامی، این پژوهش به دنبال بررسی سیر کاربرد و تطور معانی و مصادیق این عبارت در متون عرفانی است.گردآوری دادههای این تحقیق به روش کتابخانهای و روش انجام آن، تحلیل محتوای توصیفیِ متون و آثار عرفانی نخستین تا آثار قرن یازدهم هجری میباشد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که عبارت «خلیفة الله» در کل آثار قرون دوم و سوم هجری مجموعاً چهار بار به کار رفته است. بعد از آن در قرون چهارم و پنجم هجری بسامد این عبارت در متون عرفانی باز هم اندک است؛ ولی نسبت به گذشته تکرار آن افزایش یافته است. امّا از سده ششم و هفتم به بعد مخصوصاً در کتابهای با موضوع عرفان نظری این عبارت به تعداد فراوان به کار رفته است. در قرون بعد کاربرد «خلیفة الله» کاملا نهادینه شده است و مصداقهای آن تنوع یافته؛ ولی مهمترین مصداق آن، «انسان کامل» بوده است. امّا در تمام این قرون، همواره بسیاری از صوفیه به طور صریح و یا غیر مستقیم با کاربرد این عبارت مخالفت و از ذکر آن پرهیز نمودهاند.
The doctrine of "Caliph of God" is an important doctrine in Islamic theology and is the most important basis for thinking about the superiority of man. Considering the influence of Islamic mysticism on the formation of Islamic theology, this study seeks to investigate the use and evolution of the meanings of this term in mystical texts. Our method for this research is the analysis of the descriptive content of the first mystical texts up to the 11th century AH. The findings of this study show that the phrase "Caliph of God" has been used four times in all books of the second and third centuries AH. Later, in the fourth and fifth centuries AH, it is still rare to see this phrase in mystical texts; but its frequency has increased compared to the past. But from the sixth and seventh centuries onwards, this phrase has been used extensively. In the following centuries, the use of "Caliph of God" has been completely institutionalized and its examples have become diverse; but the most important example was the "Perfect Man." Also throughout these centuries, many Sufis have always explicitly or indirectly opposed to the use of the term and avoided mentioning it.
ملخص الجهاز:
٤ وي در ختم الاولياء کلامي منسوب به امام علي خطاب به کميل بن زياد نخعي نقل ميکند که به عالمان ، اهل يقين ، صالحين و حجت هاي خدا بر روي زمين ميفرمايد «خلفاء الله »؛٥ در ديوان منصور حلاج فقط يکبار اصطلاح «خليفه حق » در اشاره به آدم ذکر شده است .
٤. بقلي ، روزبهان ، عبهرالعاشقين ، محقق هانري کربن و محمد معين ، تهران ، انتشارات منوچهري، ١٣٦٦ش ، ص ٣؛ تفسير عرائس البيان في حقائق القرآن ، محقق احمد فريد المزيدي، بيروت ، دارالکتب العلمية ، ٢٠٠٨م ، ج ١، ص ٥١٨ و ج ٢، ص ٣٧٠.
رازي دايه ، نجم الدين ، منارات السائرين الي حضرة الله و مقامات الطائرين ، محقق ابراهيم کيالي، بيروت ، دارالکتب العلمية ، ١٤٢٥ق ، صص ٩٩-١٠١.
٣. همو، منتهي المدارک في شرح تائيه ابن فارض ، محقق عاصم ابراهيم الکيالي، بيروت ، دار الکتب العلمية ، ١٤٢٨ق ، ج ٢، ص ٤٦.
٥. همو، شرح القيصري علي تائية ابن الفارض الکبري، محقق احمد فريد المزيدي، بيروت ، دار الکتب العلمية ، ١٤٢٥ق ، ص ١٦٨.
- همو، شرح فصوص الحکم ، محقق ابراهيم کيالي، بيروت ، دارالکتب العلمية ، ١٤٢٥ق .
- همو، منارات السائرين إلي حضرة الله و مقامات الطائرين ، محقق ابراهيم کيالي، بيروت ، دارالکتب العلمية ، ١٤٢٥ق .
- همو، شرح القيصري علي تائية ابن الفارض الکبري، محقق احمد مزيدي، بيروت ، دارالکتب العلمية ، ١٤٢٥ق .
- همو، شرح فصوص الحکم ، محقق سيدجلال الدين آشتياني، تهران ، انتشارات علمي و فرهنگي ، ١٣٧٥ش .